فرشته مخصوص من

دومین یادداشت

از اولین یادداشتی که برات گذاشتم بیشتر از 6 ماه میگذره تو این 6 ماه اتفاقای زیادی افتاده احتمالا از همش خبر داری :) بعضی وقتا بعضی صحنه ها برام تکراریه انگار قبلا دیدم...خوب احتمالا منم قبل از تولدم اونا رو دیدم دیگه!! بگذریـم تو این 6 ماه شرایط مقدر نشد که بیای خیلی سرمون شلوغ بود و گرفتاری داشتیم البته اینا همش کار خداست عزیزم اگه خدا بخواد و صلاح بدونه همه شرایط رو جور میکنه و زودی تو رو می فرسته پیشمون انشالله..  تو این روزا خیلی بهت احتیاج دارم دوست دارم بغلت کنم بوی تنتو با تمام وجودم استنشاق کنم منتظرت هستم  ...
14 مرداد 1392

اولین یادداشت... اولین دست خط...

با نام خدای بزرگمون منو بابایی تصمیم گرفتیم یه فرشته کوچولو واسه خودمون داشته باشیم نمیدونم لایق هستیم یا نه ولی از خدا میخوایم فرشته مارو هر وقت لایق بودیم واسمون بفرسته پایین، و تا اون زمان خودش مواظب فرشتمون باشه   امروز این وبلاگ رو درست کردم تا خاطرات روزهای انتظارمو واسه جگرگوشه ام بنویسم، تا روزی که بدنیا بیاد و حرف بزنه  راه بره مدرسه بره ... و تا زمانیکه من زنده باشم   بی صبرانه منتظر اومدنت هستم امیدوارم این انتظار خیلی خیلی کوتاه باشه، عزیز دلم زود بیا پیشمون قول میدم مامان خوبی واست باشم، نمی دونی چه برنامه هایی واست دارم،می بوسمت ...
2 اسفند 1391
1